همین الان یهویی خدایا شکر



و در میان هراسی که به دل می پیچد و دردی که قرار نیس مرا بکشد چشمهایم سکوت کرده اند شعرهایم چون جنین های نارس سقط میشوند نه راهی برای زنده کردنشان هست و نه میتوان دردش را تحمل کرد هجوم بی رحمانه کلمات برای تولد شعری جدید همیشه در نطفه خفه خواهد شد
خنده ام گرفته بود آیا من همان معشوقه شعرهایش بودم؟ زیبا، دلربا، فریبا آیا آن، من بودم؟ چه پارادوکس زیبایی یا تو دروغ میگویی یا من هنوز باور نکرده ام. شاید هم تو باور نکردی و من دروغ میگویم تو نبودنت را و من ندیدنت را بیا و این بار را راست بگو: آیا باور کرده ای من پیر شده ام؟؟؟ یا هنوز در خیالت دخترکی پر جنب و جوش به این سو و آن سو می رود.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تاریخ گزیده فروش ويژه لاک پشت هاي اروپايي شرکت ساختمانی خوشبین شکوفه سفید ایمان-توکل-استقامت بازنده Sherry به وبلاگ موسیقی تهران خوش آمدید